مهربد عشاق

ساخت وبلاگ
13 مهر ساعت ١٨ خبر يافتن اسم سميه در بين اسامي پذيرفته شدگان دكترا را شنيدم و فردا هم سالروز تولد سميه است. در مرحله ي پسا ختنه و آب زوركي دادن و تعويض فراوان پوشك مهراد هستيم. از مطب به خانه ي ماماشون (يا همان مادر سميه) كه رسيدم متوجه شدم كه مهربد اخيرا با استفراغ عظيمي روبرو شده و البته پديده اي مهربد عشاق...ادامه مطلب
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 101 تاريخ : پنجشنبه 11 خرداد 1396 ساعت: 12:51

جزو جملات معروف و پرتكرارت  "گودي گودي" شده و خیلی هم با ناز میگی . شعر عموزنجيرباف را با پاسخهاي مبهم و ساده  جواب میدی . وقتي فكري در سر داری و براي عملي كردن آن كمك لازم داری، خیلی با جدیدت دست یه نفر  را مي گيری و به سمت سوژه ي مورد نظر مي كشانی و  اصرار میکنی که اون کار را انجام بده و با یه نگا مهربد عشاق...ادامه مطلب
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 48 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 12:41

22 تاريخ : شنبه 9 خرداد 1394 | نویسنده : مرتضی عشاق در تاريخ ٧ اريبهشت ماه سال ٩٤ در يك تصميم ناگهاني به علت علاقه ويژه و تلاش زياد مهربد براي دستيابي به شير مادر با مرتضي تلاش كرديم كه مهربد را از شير بگيريمسخت بود بخصوص براي من تحمل گريه هاي شبانه مهربد خیلی سخت بود .ديشب كنار تختش نشستم و مهربد عشاق...ادامه مطلب
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 59 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 12:41

اولين عكس پرسنلي مهربد با آن اخم هميشگي اش، شوك بزرگي بود براي مامان و بابايش. شايد فقط بچه دارها متوجه بشوند قند در دل آب شدن را. هرچه شكلك درآورد آقاي عكاس باشي گره ي ابروهايش باز نشد. به گردن روتوش و اخم و پيراهن مردانه اش انداختيم بزرگ شدن ناگهاني اش را.

باور نكرديم كه پسر دو كيلو و نهصد گرمي اكنون جلوي دوربين مثل يك مرد ايستاده است، همانند پدرش كه مثل مرد ايستاد و وقتي نشاندند او را، مثل يك مرد نشست.

سه شنبه ٥خرداد ٩٤

مهربد عشاق...
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 112 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 12:41

24 تاريخ : شنبه 28 شهريور 1394 | نویسنده : مرتضی عشاق مهربد عزيزم چند روز ديگه ٩ مهر ٩٤ فرا مي رسه به همين زودي دو ساله شديجالب اينه كه جند روزه كه تصميم گرفتي بجويي شايد خنده دار باشه ولي ديدن گاز زدنت به نُون باگت برايم لذت بخشه هم من هم پدرت عشق مي كنيم وقتي تمايل تو به غذا خوردن را ميبينم مهربد عشاق...ادامه مطلب
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 85 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 12:41

25 تاريخ : دوشنبه 13 مهر 1394 | نویسنده : مرتضی عشاق مهربد جان دیگه دوساله شدی خاله . چند روز قبل داشتم به روز تولدت فکر میکردم وقتی اولین بار تو راهرو بیمارستان دیدمت از خوشحالی گریه کردم . همه خانواده اونجا بودند خیلی روز قشنگی بود عزیزم . الان هم که بهش فکر میکنم چشمام پر اشک میشه .بهترین مهربد عشاق...ادامه مطلب
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 12:41

27 تاريخ : دوشنبه 27 مهر 1394 | نویسنده : مرتضی عشاق مهربد جان میخوام در مورد جشن تولد دوسالگیت بگم. چون امسال مامانت یکمی درگیر درس هستش برات مهمونی مفصل نگرفت ولی یه مهمونی خانوادگی گرفت که خیلی خوب بود. باید از فوت کردن کیکت بگم که عالی فوت کردی اولش با کلی تلاش فوت کردی ولی دفعات بعد که ب مهربد عشاق...ادامه مطلب
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 41 تاريخ : چهارشنبه 3 خرداد 1396 ساعت: 12:41

28 تاريخ : يکشنبه 3 آبان 1394 | نویسنده : مرتضی عشاق امروز تاسوعاست مهربد عزيزمبا كلي ذوق با ريتم طبل ها مي رقصي بی آنكه خبر داشته باشي چه خبر است اما من خبر دارم تجربه ٣٥ سال اي ديدن تاسوعا و عاشوراديگر به اين يقين رسيدم اگر يك بار ديگر يزيد بخواد سر امام حسين را ببرد تمام اين طبلها و علم ها و مردان سياه پوش با هيكل هاي بزرگ و ريش های بلند و چشمان مثلا أشك بار به پستوهاي خانه شان مي گريزند و زنها عزاداري را شروع مي كنند.تو اين عمري که گذشت نديدم که مردم و تاريخ ذره اي تغيير كنند ، واسه همين خدا اينقدر آرومه وقتي به مظلومي ظلم مي شود چون بنده هاش را در طَي قرنها شناخته و ديگه اميدي بهشون نداره و اختيار در خلقت را به اجبار ترجيح داده و عدالت را به دست زمان سپرده و تنها كنار بنده هاش مونده و معجزه هاش را واسشون خرج ميكنه.پسر زيباي من اين اولين تاسوعايي است كه ميبيني و ميفهمي.در تمامي زندگي تاريخ يادت نرود مبادا گول ثروت و موقعيت را بخوري و براي لحظه اي بد شويهيچ كس جز خودت قدر خوب بودن را نمي داندفقط آدم خوبي باش نمي خواهم معروف شوي ،قهرمان شوي ، خوب كه باشي من در تربيت تو موفق شد مهربد عشاق...ادامه مطلب
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : دلنوشته برای محرم,دلنوشته زیبا برای محرم,دلنوشته محرم, نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 43 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 19:29

29 تاريخ : شنبه 4 ارديبهشت 1395 | نویسنده : مرتضی عشاق مهربد عزيزم سال ٩٥ شروع شده و تو اين سال تو صاحب يك برادر ميشي البته قرار بود خواهر باشه اما خواست خدا چيز ديگه اي بودقطعا تنها كسي كه از اين اتفاق نفع زيادي ميبرد تو هستي و من به خاطر تو خوشحالماميدوارم مثل يك خواهر پشت برادرت باشي و هيچ وقت هيچ زني نتواند شما را از هم جدا كندشايد از اينكه اينقدر بدبين هستم ناراحت بشي اما متاسفانه تو اين ٣٦ سال زندگي بارها ديدم برادراني كه ......بگذريمراستي پسر زيباي من چقدر شيرين زبان شدي حيف وقت كيف كردنم محدود است اما همين كه با زبان زيبا و لهجه بچه گانه ات با من حرف ميزني همه غمهاي دنيا يهويي پاك مي شوندچقدر بودنت زيباست و چقدر گذشت زمان در تو زيبا تبلور ميكند بر عكس من كه زمان در حال .....بگذريم عزيزم سال خوبي برايت آرزو ميكنم و اينكه در كنار پدر و برادرت بهترين ها را داشته باشي بازدید : 10 مرتبه | موضوع : مهربد عشاق...ادامه مطلب
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 19:29

13 مهر ساعت ١٨ خبر يافتن اسم سميه در بين اسامي پذيرفته شدگان دكترا را شنيدم و فردا هم سالروز تولد سميه است. در مرحله ي پسا ختنه و آب زوركي دادن و تعويض فراوان پوشك مهراد هستيم. از مطب به خانه ي ماماشون (يا همان مادر سميه) كه رسيدم متوجه شدم كه مهربد اخيرا با استفراغ عظيمي روبرو شده و البته پديده اي عظيم تر براي خودش شناخت اين حادثه بود. با مامان جون و مهربد سوار ماشين شديم. در مسير منزل دائم دستش را جلوي دهانش مي گرفت و ناله مي كرد. به پاركينگ كه رسيديم چهره اش برافروخته بود. در آغوش گرفتمش و حدود طبقه ي ٣ و٤ آسانسور دوباره شكوفه زد. سر و صورتش را شستيم و كمي دراز كشيد. مثل اينكه موتورش روشن شده باشد به جنب و جوش پرداخت. وقت خواب فرا رسيده بود رفتيم كه بخوابيم اما دوباره استفراغ. تا صبح ساعت به ساعت يا هذيان مي گفت "ديگه نمي خورم" "گير كرده " يا حالت تهوّع داشت ولي معده خالي بود. گاهي به خود روحيه مي داد كه " ديگه استفراغ نمي كنم" حتي چاي نبات و عرق نعناع را هم بالا آورد تا اينكه قرص ضد تهوع به او داديم و خوابيد. دو روز همين روند ادامه داشت كه تصميم گرفتيم من و مامان جون و مهربد به بي مهربد عشاق...ادامه مطلب
ما را در سایت مهربد عشاق دنبال می کنید

برچسب : بزرگ شدن یهویی شکم, نویسنده : cmehrbod1392c بازدید : 35 تاريخ : چهارشنبه 17 آذر 1395 ساعت: 19:29